شهید علی غیوری زاده

زندگی نامه

علی غیوری زاده، فرزند نمام و خانم، در اول مهر ماه سال ۱۳۳۲ در روستای میران خلیلوند شهرستان ملکشاهی به دنیا آمد.
از همان دوران کودکی بسیار زرنگ و باهوش بود.
ایشان مرحله اول تعلیمات عمومی را در سال ۱۳۳۶- ۱۳۳۷ به صورت داوطلب آزاد با موفقیت پشت سر گذاشت و بعد از آن به علت عدم دسترسی به مراکز تحصیلی از ادامه تحصیل بازماند، اما پدرش به او سوارکاری و تیراندازی را آموخت.
در زمان انقلاب به همراه تعدادی از همسن و سالانش برای حضور در راهپیمائیها و تظاهرات علیه رژیم طاغوت شبها به ایلام می آمدند و با آتش زدن لاستیک و شکستن شیشه ها به اعتراض می پرداختند.
به شدت تحت تأثیر فرمایشات امام(ره) قرار داشت و هر نوع کاری که برای استحکام نظام مفید بود، انجام میداد.
ایشان از اواخر سال ۱۳۵۹ عضو سپاه شد و همه وجودش را در جهت خدمت به سپاه و انقلاب وقف کرد. خیلی کم به منزل می رفت. با شروع جنگ همیشه در جبهه ها حضور داشت.
همرزمش، آقای باقری، می گوید: «یک جوان بسیار شجاع، بی باک، مقید و اهل عبادت و خضوع و فروتنی بود. همیشه مثل یک نظامی مجرب بند پوتین هایش را محکم می بست، تفنگ اش را به دوش می گرفت و در همه جا با اسلحه وارد میشد و می گفت: یک نظامی اصلا نباید دستش خالی باشد.
اهل نماز شب بود و بسیاری از احادیث و روایات را در جبهه حفظ و در جمع برای رزمندگان بازگو می کرد. رک و بی تعارف بود و هیچ نیازی به عنوان و مسئولیت، به قول خودش، نداشت و فقط به خاطر حفظ نظام و جلوگیری از تجاوز دشمن در جبهه حضور داشت.
هنگام بازدید یا دیدار همرزمانش موجی از شادی و شور و روحیه به رزمندگان منتقل می کرد و اهل مشورت و نظر خواهی بود و در عملیاتها جلودار رزمندگان و در مقابله با دشمن هیچ گاه عقب نشینی نمی کرد.»
در سال های جنگ ضمن حضور در جبهه، ادامه تحصیل داد و در مجتمع آموزشی رزمندگان شهید جمال الدینی دوره راهنمائی را به پایان رساند و تا اول دبیرستان تحصیلش را دنبال کرد. ایشان از تاریخ ۲۰/ ۴ / ۱۳۶۰ مدت ۷ سال و ۹ ماه در جبهه ها خدمت کرد و تمام وقت در خدمت گردان بود. آخرین مسئولیت وی فرماندهی گردان ۳ و ۵ شهید بهشتی بود و در عملیاتهای لشکر از جمله والفجر۳، کربلای ۱، والفجر۱۰، نصر۴، کربلای ۱۰ و دهها عملیات دیگر شرکت داشت.
چندین بار از جمله در عملیات والفجر۹ و عملیات میمک مجروح شد. یک بار بر اثر اصابت ترکش از ناحیه پای راست در بیمارستان امام خمینی (ره) مورد مداوا قرار گرفت و بار دوم بر اثر اصابت ترکش خمپاره به بازوی چپ و راست در بیمارستان امدادی شهید کامیاب به مدت یک ماه بستری شد. سرانجام در تاریخ ۲۹/ ۳ / ۱۳۶۷ در مقابله با منافقین در عملیات چلچراغ در منطقه مهران به شهادت رسید و پیکر مطهر این فرمانده شجاع بعد از ۱۲ سال و چهار ماه و ۲۵ روز مورد شناسایی قرار گرفت و به جوار امامزاده سیدحسن (ع) شهرستان مهران و در کنار خیل همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
برادرش می گوید: «على هر وقت از جبهه برمی گشت، دستان مادرم را می بوسید و می گفت: شما باید افتخار کنی که فرزند شایسته ای داری، باید صبور باشی، حتی اگر من به شهادت هم برسم، نباید گریه و زاری کنید. ما وظیفه داریم که از اسلام دفاع کنیم.»
پیکر مطهر ایشان بعد از ۱۲ سال شناسایی و در مزار امامزاده سیدحسن شهرستان مهران به خاک سپرده شد.