ای کاش ده پسر داشتید

برادر شهید:
چند روز قبل از عملیت والفجر ۵ در سال ۱۳۶۲ در منطقه چگونه تعدادی از نیروهای بسیجی شهرستان ایوان تجهیز و از طرف سپاه پاسداران به منطقه ششدار منتقل شدند تا بعد از سازماندهی به جبهه جنگ اعزام شوند .در آن عملیات علاو بر تیپ امیر المومنین (ع)ایلام تیپهای نبی اکرم (ص) ازکرمانشاه و انصار الحسین(ع) نیز از همدان شرکت داشتند و شهید علی خانزادی علاو ه بر مسئولیت بهداری تیپ امیرالمومنین(ع) ،مسئول هماهنگی بهداری های این سه تیپ را هم بر عهده داشتند .
روز بعد از اعزام بچه ها از طرف دشمن شایعه ای در شهرستان ایوان پخش گردید مبنی بر اینکه از نیروهای اعزامی از ایوان به عنوان خط شکن استفاده می کنند که باعث نگرانی در بین خانواده های بچه های رزمنده شد ومردم با شنیدن این شایعه سراسیمه به منطقه ششدار رفته و از رفتن بچه ها ممانعت کردند و اغلب آنها را به منزل بر گرداندند .
در آن جمع سراسر عشق و صفا ،همراه با شهید خانزادی که نو جوانی ۱۶ ساله بود حضور داشتیم .به طبع پدر ماهم که کهنسال بود با شنیدن این شایعه و نگران از اینکه هر سه ما به جبهه می رویم به ششدار آمد و اصرار داشت که هر سه باهم در عملیات شرکت نکنیم و باید دو نفر از ما به خانه بر گردد .علی با آن عظمت روح که خطر استکبار را حس کرده بود با لحنی شیوا و با بر خوردی لطیف و زیبا اما استوار و ثابت قدم گفت :پدرجان ای کاش ده پسر داشتید والان خالصانه دراین جنگ علیه دشمنان اسلام شرکت می کردند .
پدر جان الان اسلام در خطر است و شما نگران ما هستید ؟همه ما فدای اسلام ،همه ما فدای امام و رهبر ،شما هم با ما به جبهه بیا تا در این عملیات شرکت کنیم .
پدر که استواری پسرش را دید گفت :پسرم من پیرمردی افتاده هستم ،چه کاری از دست من بر می آید جز اینکه باعث زحمت شما هستم .
شهید فرمود شما در پشت جبهه بمان و به بچه های دیگر کمک کن .
پدر هم با افتخار و سر بلندی تمام ما را تا ایلام بدرقه کرد و در عملیات والفجر ۵ شرکت کردیم و سپاه اسلام پیروز مندانه این عملیات را پشت سر گذاشت .